هایدگر رو که دیگه میدونی کیه؟

۱ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

سلام هیولا. دلم برات تنگ میشه

شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۰۵ ب.ظ

بس کن نیا نزدیک. بس کن. توی مکان عمومی منو لمس نکن. بس کن. داری تعرض میکنی. البته احتمال میدی اوکی باشم به واسطه گذشته‌ای که داشتیم. چون کلا شماها دوست دارین از هرچیزی استفاده کنین تا این پیش فرض رو که همه چی اوکیه تو ذهنتون بیشتر تثبیت کنه. خیلی خب. بدت میاد تو رو همراه بقیه ببینم. کلی ببینم. فردی میبینمت. باشه. خیلی خب. ولی نزدیک نیا. حالا که اومدی تکلیف مشخص کن. من میترسم ازت. از حرمتم. از معصومیتم. از بد بودن تو. حالا این چی شد؟ بریم من باید قرار کاری بذارم. رها کن منو. نشین میز کناری. خیلی خب بشین. بامزه‌ای. مردی هستی برای خودت. رودربایسی دارم باهات. نه فقط با تو. با تمام دنیا. حتی با خودم. پس باشه بریم. رابطه شروع کنیم. چقدر متفاوتیم. دلم تنگه. دوستامو میخوام. خیلی ترسیدم. راز مگو رو میگی. کی میگی؟ وقتی رفتی سفر. دلم برات میسوزه. بعد برای خودم. خشم؟ نه. استرس فقط. قربونت برم. من نزدیکی با تو رو دوست دارم. اما یه جاهایی هم دوست دارم تنها بشم. در واقع تایم‌هایی که دوست دارم تنها باشم، با وجود تو، زیادتر شده. نشونه خوبی نیست. بریم شیرینی بدم بهت. کاش هودی با ساز ایکس لارج بگیری. ولی لارج میگیری. چقدر متفاوتیم. ولی بازم خوشگله. چایی سیگار خوش میگذره. خوبی‌ها، ولی درک نمیکنی. جدیده برات همه چی. در حالی که من هیجانی ندارم. نکنه توام هیجانی نداری؟ ترسم رفته. رخوت اومده. افسرده‌تر از قبلم. نگاه به خنده‌هام نکن. ولی بخند. زیاد بخند. کتابایی که گرفتی رو دارم دونه دونه میخونم. من مریضم. مریضم کردن.

خود توام مقصر بودی. سه سال پیش رو یادت نمیاد؟ حالا اومدی میگی رابطه و عشق و علاقه؟ سه سال پیش که داشتم توی گه نوجوونی خودم خفه میشدم، چرا اونطور بودی پس؟ از عطرت استفاده میکنم. امروز انقدر اون قره‌قروتی که آورده بودی برام رو خوردم که معدم نفخ کرده. دوستت دارم. ولی نمیتونم رابطه رو ادامه بدم. همون موقع باید یه کاری میکردی.

کاش همون سه سال پیش دوستم داشتی، حالا دیگه همه چیز فرق کرده.

  • نرگس سبز