هایدگر رو که دیگه میدونی کیه؟

۲ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

از اول

جمعه, ۲۲ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۵ ق.ظ

عمرم به جایی رسیده که وقتی برای فرار یا دروغ باقی نمانده. باید بنشینی و مثل آدم بزرگ‌ها کارهایی که تا الان انجام داده‌ای را ارزیابی کنی. ولی ارزیابی کلمه فریبکاری‌ست چون شیک به نظر می‌رسد. خون و خون ریزی ندارد. تمیز است. در باطن اما دهنت را فلان می‌کند. باید جلوی مشت‌ها و سیلی‌های حقیقت بایستی بدون اینکه حق پا پس کشیدن، ضربه متقابل، یا حتی تمیز کردن خون بینی‌ات را داشته باشی.

از خودم ناامیدم. در طول زندگی خودم را مجبور کردم همانی را انجام بدهم که دوستش ندارم. و به کارهایی که دوست داشتم بی‌توجهی کردم. فروختمشان به هیجان و کشف. از این هیجان و کشف چه عایدم شد؟ هیچ. باید از اول به دنیا بیایی با این تفاوت که گذشته داری. گذشته‌ای غیرقابل دفاع. 

تکلیف آدم‌ها با من زودتر از تکلیف من با آدم‌ها روشن می‌شود. برای همین از همه عقب می‌افتم. از زندگی صرفا تصوری دارم که همان هم پیش می‌برتم اما به اندازه بقیه ازش خبر ندارم. برای همین وقتی احساس واقعی‌ای را هم در این شیر تو شیری تجربه میکنم، بدیهی و کهنه و دمده شده. مصرفی هم که ندارم. پوست سفید و لب گردویی و دماغ فندوقی هم. که تجسم زیبایی کنار شومینه شوم و زندگیم با مردی راضی به خرج کردن برای زیبایی بگذرد. 

من یک زن خاورمیانه‌ای هستم. در تلاش نه برای تقابل با مردسالاری، سرمایه داری، حکومت و مبارزه و خلق هنر متعهد، بلکه دنبال جایگزینی برای همه این‌ها. جایگزینی ساده. مثل بودن در یک روستا و استقبال از هر مردی که زن ندارد. وگرنه باز زن‌های حسودی پیدا می‌شوند تا حکم قتل صادر کند. شر به قوت خود ادامه می‌دهد. حتی در روستا.

دل خوش من هنوز امید به ارزیابی و پیدا کردن تصمیم درست دارد...

  • نرگس سبز

تو بگو ابر بباره، به حرف ما که گوش نمی‌ده

سه شنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ۱۲:۱۳ ق.ظ

دور سر خودم بگردم! که تنهام. و چیز جدیدی نیست. با علیرضا رپ میکنم. فری استایل. کارم خوبه. استادا اعتصاب نکردن. فقط به دل بچه‌ها نمیان کلاس. وضع مملکت خرابه. میترسم. دوست صمیمیم رو از دست دادم. خودم کرم ریختم. وقتی گفت میشه یه زحمت بدم؟ گفتم نه ببخشید. اونم به تیریش شنل ملکه‌ایش برخورد. فکر کرده منم مثل بقیه‌ام. خایمال پروره‌. از پس پروروندن من برنیومد. ریدم بهش. دلم براش تنگ نشده با اینکه از دستش دادم. دلم برای تو ولی هنوز تنگه. از بهار پارسال دل بی‌صاب من برای تو تنگه عزیزجان. کاش انقد عاشقت نبودم. کاش کلا انقدر عاشق نشم تو زندگی. به قرآن سهم نصف کره زمین رو من در این حس خوردم. زمین خوردم. مچاله شدم. اگر عاشق نشدید احتمال بدید این بار و عذاب گنده به جای شما رو کول من افتاده. کاش بهت بگم به درک. دلم دوست پسر میخواد. کف خونه وحید پخش میشم و داد میزنم دلم دوست پسر میخواد. وحید بهم میخنده. خواهرم یه شب از اینکه دوست پسر ندارم واقعا غصه خورد. چی شد زندگی انقد بد شد؟ دور خودم بگردم! که هنوز تنهام. هنوز گاهی توی وبلاگم مینویسم. وبلاگ چی بود راستی؟ شماها زنده این؟ کسی صدای منو میشنوه؟ ازتون خواهش میکنم رفتید بیرون به ساچمه نخورید. به باتوم نخورید. اگرم پسر قشنگی بودید که از هنر سرش میشه، و از فلسفه، و از ادبیات، بیاید منو بغل کنید. من دختر خوبیم. کمبود محبت دهنم رو سرویس کرده. کاش حداقل روزبه میومد پیشم. ولی رفیق شفیقش رو بیشتر دوست داره. خونه مهسا از خونه من بزرگ تره. حق میدم. راستی کل امروز منتظر بودم مهسا مسیج بده بگه بیا اینجا. یه روز خودکشی میکنم. این مغز، شبیه مغزایی شده که یه روز خودکشی میکنن.

مملکته داریم؟ زندگی داریم؟ یه دوست پسرم نداریم...

  • نرگس سبز