هایدگر رو که دیگه میدونی کیه؟

غم نرگس را تپل کرده بود. شبیه یک توپ زیر یک درخت انجیر نشسته بود تا وقتی کسی کنارش نشست. که نشستنش زیر درخت انجیر در ساعت سه صبح عجیب نبود. نرگس چربی‌هایش را تکان داد. شخص نشسته پرسید برای چی ناراحت و چاق شدی؟ نرگس گفت چون هیچ دوستی ندارم. شخص نشسته گفت چطور؟ نرگس گفت بعضی‌هاشان آدم حسابم نکردند و من بعضی‌های دیگر را آدم حساب نکردم و اینطور شد که دورم خلوت شد. شخص نشسته گفت چه صادقانه گفتی. نرگس چیز صادقانه‌ای در میان ندید. اما خندید و دامنش کمی بالا آمد و پاهای تپلش در سه صبح نمایان شد. درخت انجیر تکان خورد و شخص نشسته تغییر شکلی جزئی از این تکان حاصل کرد. نرگس اشک ریخت. شخص نشسته دست روی شانه نرگس گذاشت و گفت جایی می‌شناسم که برای قد و قواره آدم رفیق میدوزند. نرگس گفت دیگر حتی حوصله وقت گذرانی با رفیق هم قد و قواره را ندارد چون بیست و دو سالش شده و دوست داشت یک سری رفیق با قدمت داشته باشد. نه اینکه تازه بیست و دو سالگی با یک سری آدم آشنا بشود که بیست و شیش سالگی مطمئن باشد می‌تواند بهشان بگوید رفیق. شخص نشسته گفت در آنجا که رفیق می‌دوزند قدمت هم می‌سازند برای دوستان. نرگس خوشحال شد و آدرس پرسید و حس کرد وقتی شخص نشسته دستش را از روی شانه‌اش برداشت لزجی خاصی روی پوستش مانده و وقتی باد می‌آمد خنکی‌اش می‌شد. 

نرگس بلافاصله به آدرس مورد نظر رفت. مکان را پیدا کرد. در را باز کرد. و با خوشحالی فریاد زد: من شصت تا رفیق خوب و با قدمت می‌خواهم.

ناگهان شصت شکل، شبیه شخص نشسته، از توی سایه‌ها بیرون آمدند و به نرگس تجاوز کردند. وقتی کارشان تمام شد صبح شده بود. بدن نرگس پوشیده شده بود از آن ماده لزج. که با دستمال پاک نمی‌شد. بلکه وقتی صبر می‌کردی بعد چند دقیقه سفید می‌شد و خشک و میتوانستی با دستت آرام آرام بکنی‌شان.

  • نرگس سبز

نظرات (۱)

It seems like a surreal hentai to be honest

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی