پیشته
یکی از رشتههای هنر معاصر، اسمش "حاضر آماده" است. اینکه این ماجرا از توالت دوشان شروع میشود و تبار شناسی این رشته چیست، خیلی مهم نیست. اما اتفاقی که در آن میافتد مهم است. استادمان میگفت در حاضر آماده هنرمند کاری را میکند که آدمی وقتی میرود برای کسی کادو بخرد. جنسی از پیش آماده شده را انتخاب میکند و کاغذ کادو دورش میپیچید و با این کاغذ کادو معنای مضاعف به آن شی میدهد.
میخواهم در زندگی از این ماجرا پرهیز کنم. از اینکه کاغذ کادوی یک سری آدم دور ابزار و تولیدات زندگیام بپیچند. که دیدن لامپ من را یاد فلانی نندازد. انجام یک عمل مرا یاد بهمانی که گفت نشانه افسردگیست نندازد. دانشجو بودنم من را یاد فلان کسک که میگفت بهمان نندازد. بلکه همه چیز دقیقا همان چیزی باشد که هست. یک رابطه خوب، سبزی درختان جنگل را سبزتر نکند و یک رابطه بد نگذارد فکر کنم خندههای مامانم زیبا نیست.
چون هرچقدر هم این کاغذ کادو پیچیدنها دور تولیداتی که هنرمند هیچ نقشی تویش نداشته و معنا را یا کاملا از آنها میزداید یا به آن حس و حالی بیش از آنچه که آنها هستند میدهد، در زندگی یا دقیقتر بگویم، در هستی شناسی ( در هنر با معرفت شناسی طرف هستیم) این مسئله واقعا مزخرف است.
خلاصه کنم، که البته بلدش نیستم، ولی تمام تلاش این روزهایم این است که همه چیز را دقیقا همانطور که هست درک کنم و بفهمم. بدون هیچ سایهای. بدون هیچ کاغذ کادویی. بدون اعمال دخالت عوامل نامربوط.
- ۹۹/۱۲/۲۸